آه از آن شب که ببینم رخ زیبای تو را
چشم حیران کند طلب سیمای تو را
سرو قامت شده ای دربر یک تازه نهال
سایه خواهم زعشق قامت رعنای تورا
کافر عشق شدم تا که شوم رهرو عشق
قبله ام نیست مگر خاک ره پای تو
خوبرویان دگر حلقه زدن بر در دل
هیچ کس نیست که گیرد به دلم جای تو را