سلام خوبی؟

خدایا بس است دیگر

همیشه من در حال جان کندن برای دل‌کندن بوده‌ام همیشه باید از یک جایی یک کسی، یک چیزی دل بکنم همیشه هم که دل‌کندن مثل مردن سخت است و درد‌ناک هر بار از یه جایی یا یه کسی یا یه چیزی دل می‌کنم، باز خودم را وسط یک موقعیتی می‌یابم که باید دل‌بکنم انگار قرار نیست این زنجیره‌ی شکستن‌ها و دل‌کندن‌های من تمام شود انگار همیشه در جای غلط بوده‌ام درجایی که نباید باشم مثل یک تکه‌ی پازل که همه‌اش جاهای نامناسب چپانده شود و بعد جای مناسبش هم معلوم نباشد دلم خیلی می‌خواد فریاد بزنم، خدایا بس است دیگر! بگذار آرام بگیرم

متولدین اردیبهشت

تولد همه ی شما اردیبهشتیها مبارک بخصوص عزیز خودم.

منو ببخش

سلام عزیزم ببخش اگه ناراحتت کردم

بامن بمان

دفترم را باز کردم تا بنویسم از نگاه همیشه منتظرم از چشمان بارانیم ازبوسه های نشکفته ام بنو یسم برایت از ترسم ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن بی تو گفتن وبی تو خواندن بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم در گنج عزلت تنهایی ام بنویسم برایت از معنای زندگی از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می کنم معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است

اه

آه از آن شب که ببینم رخ زیبای تو را چشم حیران کند طلب سیمای تو را سرو قامت شده ای دربر یک تازه نهال سایه خواهم زعشق قامت رعنای تورا کافر عشق شدم تا که شوم رهرو عشق قبله ام نیست مگر خاک ره پای تو خوبرویان دگر حلقه زدن بر در دل هیچ کس نیست که گیرد به دلم جای تو را